تقلب، بخشی از طبیعت انسان است. هر کدام از انسانها نیز این کار را به روش خاص خودشان انجام میدهند. چه تقلب در آزمون باشد و چه قسر دررفتن از رژیمی که پزشک برایمان تعریف کرده است. یا شاید هم صرفاً فریب خودمان در زمانی که به نفعمان است.
و اما تقلب بزرگتر... که همان خیانتی است که در روابط خود با دیگری انجام میدهیم.
نحوهی کار عشق، به خودیِ خود این پتانسیل را دارد که برای مغز اعتیاد ایجاد کند. زیرا که عشق این توان را دارد که به ما احساس خوب، وحشتناک، ناآرام و یا هر احساس دیگری تلقین کند.
تحقیقات منتشرشده نشان میدهند که عشق و مواد مخدر، تأثیراتی مشابه بر مغز دارند. وقتی عاشق میشویم، مغزمان یکانتقالدهندهی عصبی با نام دوپامین آزاد میکند.
و این انتقالدهندهی عصبی، همان چیزیست که مغز با مصرف مواد مخدری نظیر کوکائین، یا آمفتامین نیز آزاد میکند.
دوپامین، به احساس لذت و خشنودی مرتبط است و توضیحی بر آنکه چرا عشق میتواند تا این حد جذاب باشد.
به گفتهی برخی متخصصان، احتمالاً مغز برای تشخیص تفاوت شیمیاییِ میان عشق و موادمخدر به تلاش نیاز دارد.
در نتیجه، کنارگذاشتن خیانت ممکن است آثار درازمدتی بر شیمی مغز شما داشته باشند... درست مشابه آنچه در ترک مواد مخدر وجود دارد.
خیانت میتواند مشکلاتی را که از پیش وجود داشته یا در نتیجهی حضور مستمر در رابطهی مزبور به وجود آمده است، هویدا سازد.
درست مانند اختلال استرس پس از سانحه (همان PTSD)، خیانت نیز میتواند علائمی ایجاد کند که در زندگی شما باقی بمانند. بازگشت دائم به خاطرات گذشته، کابوسها و افکار وسواسی در مورد واقعیات، برخی از شایعترین این علائم هستند.
همچنان که میتواند به فرد هوشیاری بیش از حد داده و او را وادار به نشاندادن واکنش به هر تهدیدی نماید که متوجه خودش یا رابطهاش میشود. و این موضوع میتواند توانایی خواب فرد یا تجربهی یک رژیم غذایی سالم را از او گرفته، و چرخهی خوابیاش را مختل نماید.
براساس مطالعهی منتشرشده در مجلهی «آرشیو رفتارهای جنسی»، خیانت به طرق مختلفی بر مغز مردان و زنان تأثیر میگذارد.
در این مطالعه نزدیک به ۶۴ مرد و زن با هویتهای جنسی مختلف حضور داشتهاند. نتیجهی تحقیق به اختصار در اینجا آمده است:
مطابق با این دیدگاه تکاملی، مردان، بیش از زنان از خیانت جنسی ناراحت میشوند (۳۴ درصد در مقابل ۳۵ درصد)؛ و کمتر از زنان از خیانت عاطفی رنج میکشند (۴۶ درصد در مقابل ۶۵ درصد).
و این تفاوت جنسیتی در گروههای سنی، سطح درآمد، سابقهی خیانت و نوع رابطه، و طول مدت آنها ظهور پیدا کرده است.
یکی از نظریات موجود این است که این تفاوت ریشه در تکامل این دو گروه دارد. زنان بیش از مردان، از لحاظ عاطفی در روابط خود سرمایهگذاری میکنند؛ زیرا که به شریکی نیاز دارند که به آنها در تربیت فرزندانشان کمک کند.
بنابراین گمراهشدن فرد از نظر عاطفی، میتواند نشانهای از عدم تعهد کامل او به رابطه باشد.
از سوی دیگر، برای مردان، خیانت فیزیکی، بیشتر به مسائل پدربودنشان ارجاع میدهد. و بنابراین اگر شریک جنسی چنین مردی به او خیانت فیزیکی کند، در ذهنشان این خیانت، زیر سؤالبردن توانایی خودشان در به جایگذاشتن میراث تعبیر میشود.
دیدگاه دیگر هم این است که مردان برای صمیمیت فیزیکی، ارزش خاصی قائل هستند و بنابراین برای اکثر آنها به دستآوردن رابطهی فیزیکی (در مقایسه با زنان) دشوارتر است.
با این حال بسیاری از زنان نیز به سختی میتوانند سرمایهگذاری عاطفی و تعهد مردان را تضمین نمایند.
بنابراین شاید هم مرد و هم زن، براساس همان معیاری که بدستآوردنش را از جانب جنس مخالف دشوارتر میبینند، درجهی خیانت بالاتری نیز حس میکنند (در مردان رابطهی جنسی، و در زنان تعهد).
با این حال این تقلب چه فیزیکی باشد و چه عاطفی، خیانت تعریف میشود.
خیانتِ شخص سابق زندگی شما، با دردهای جسمانیتان در ارتباط است.
تحقیقات نشان دادهاند که وقتی به عکسهای کسی که سابق بر این به شما خیانت کرده نگاه میکنید، همان نواحی از مغزتان فعال میشوند که در صورت بروز سوختگیِ خفیفِ فیزیکی نیز در مغزتان روشن میشود.
بخش جالب ماجرا این است که این موضوع نمود جسمی دارد. یعنی مغز شما در چنین حالتی دقیقاً پیغام درد میفرستد.
دانشمندان بر این باورند که این سازگاری تکاملی، شاید یاریمان کند که در وهلهی اول فریب هر کسی را نخوریم.
به هر حال اگر بدانیم که در صورت تجربهی خیانت، درد سوختگیِ فیزیکی را تجربه خواهیم کرد، به احتمال زیاد ریسک کمتری در روابط عاطفی خود انجام داده و به هر کسی اعتماد نمیکردیم.
مقالهای که در Psychology Today انتشار یافته است، جنبه روشن خیانت را نیز در کانون توجه قرار میدهد.
این مقاله، تحقیقات منتشرشده در کتاب راهنمای زنان و رقابت آکسفورد را مورد بحث قرار داده و نویسندهی اصلی آن، یعنی کریگ موریس، یافتههای پژوهش را توضیح داده است.
او میگوید: تز ما این است که زنی که همسر خود را به خاطر زنی دیگر از دست بدهد، دوران غم و اندوه را سپری خواهد کرد. اما این تجربهی خیانت، هوش عاطفی او را در جفتیابی بعدی افزایش خواهد داد.
بدین ترتیب که چنین زنی، نشانههای فرد بعدی زندگی خود را با تیزبینی بیشتری شناسایی خواهد کرد.
و از این رو، احتمالاً در «درازمدت» او برندهی میدان است.
و این در حالیست که زن دیگر در حال گذراندن اوقات خود با مردی است که سابقهی خیانت را در پروندهی خود به ثبت رسانده است... بنابراین با هر متر و معیاری او «بازندهی درازمدت این میدان» محسوب میشود.
موضوع مهم دیگر هم که پیش ازین توضیحش به اختصار آمده اینکه: تجربهی خیانت به دردهای جسمی و روحی بسیاری میانجامد که زنِ مورد خیانت واقعشده را وامیدارد در آینده تصمیمات بهتری بگیرد.
از مواردی که ذکرشان رفت میتوان نکاتی استنباط کرد:
خیانت تنها یک امر عاطفی نیست؛ بلکه فیزیک را نیز درگیر میکند.
زمانی که خیانت را تجربه میکنید، مغزتان درست در همان نقاط احساس درد فیزیکی، روشن میشود.
زنی که مورد خیانت قرار میگیرد، گاهی اوقات این هوش را دارد که تجربهی تلخ سابق را با کسب هوش جفتگیریِ بالاتر، پشت سر بگذارد.
خیانت، موضوع سرگرمکنندهای نیست؛ اما دانستن اینکه میتواند چه نفوذی در مغز ما داشته باشد، بهمان کمک میکند به روشی کلنگرانه به درمان خویش یاری رسانیم.
وقتی خیانت میکنیم، در واقع به اعتمادِ ذهنِ خودمان به خودش خیانت کردهایم. و این خیانت باعث میشود که مغز ما نسبت به عدم صداقت حساس شود... و همین امر میتواند منجر به خیانتهای بیشتر در آینده گردد.
همینطور که خیانت میتواند توانایی ذهنیِ فرد خیانتکننده را در پردازش دقیق اطلاعات تضعیف نموده و نتیجتاً منجر به تصمیمگیریهای ضعیف در او گردد.
به علاوه، خیانت بر تواناییمان بر ایجاد و حفظ روابط نیز تأثیر میگذارد. چون با خیانت، پیوندهای اعتمادی را که برای برقراری روابطی سالم اساسی هستند، نابود میکنیم.
نهایت امر اینکه:
خیانت میتواند عواقبی به مراتب گستردهتر از اتفاقی که در لحظه افتاده، داشته باشد. اگر میخواهیم از خودمان محافظت کرده و شادی واقعی را کسب کنیم، باید این بحث را جدی گرفته و به اثرات مخرب آن بر ذهن توجه داشته باشیم.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟